مهدويت گرايي و جريان هاي فكري

مشخصات كتاب

عنوان : مهدويت گرايي و جريانهاي فكري
پديدآورندگان : منصور پهلوان(پديدآور)
نوع : متن
جنس : مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
صاحب محتوا : موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان
توصيفگر : واقفيه
انتظار فرج
بهاييت
كيسانيه
اخباري‌گري
حكومت امام مهدي ( ع )
مهدويت امام مهدي ( ع )
شيخيه
وضعيت نشر : قم: موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
ويرايش : -
خلاصه :
مخاطب :
يادداشت : ,ملزومات سيستم: ويندوز 98+ ؛ با پشتيباني متون عربي؛ + IE6شيوه دسترسي: شبكه جهاني وبعنوان از روي صفحه نمايش عنوانداده هاي الكترونيكيمنشأ مقاله: نشريه پگاه حوزه، شماره 73، آبان 1381، صص 16 - 19
شناسه : oai:tebyan.net/7061
تاريخ ايجاد ركورد : 1387/12/14
تاريخ تغيير ركورد : 1387/12/14
تاريخ ثبت : 1389/6/28
قيمت شيء ديجيتال : رايگان

در ابتدا لطفا ضمن معرفي كتاب «كمال الدين و تمام النعمة » نظرات خود را در مورد اين كتاب بيان فرماييد؟

يكي از مسايل اعتقادي مهم شيعه، اعتقاد به مهدويت و ظهور منجي عالم بشري است. اين اعتقاد شيعه به نحو عام و گسترده اي شامل همه فرق اسلامي نيز مي شود و هر كدام به نحوي در بيان اين اصل اعتقادي كتاب ها و تاليفاتي را تنظيم كرده اند. اعتقاد به مهدويت ريشه در قرآن كريم دارد و قرآن كريم در آيات عديده اي به ظهور حضرت صاحب الزمان (عج) اشاره مي نمايد. مانند وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض؛ «خداوند وعده داده كه مؤمنان، خليفه زمين بشوند و زمين را به حكومت خودشان در بياورند.» يا آيه ان الارض لله يورثها من يشاء من عبادة و العاقبة للمتقين؛ «عاقبت و فرجام حكومت ها، حكومت صلحا و صالحين خواهد بود.» حتي آياتي مثل هوالذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله و لوكره المشركون را به ظهور حضرت مهدي (عج) تعبير و تفسير كرده اند؛ چون كه در زمان پيغمبر اكرم (ص)، اسلام بر همه اديان چيره نشد و حتي امروز هم كه قرن ها از ظهور اسلام گذشته است، اسلام بر همه اديان الهي غلبه پيدا نكرده و حكومت واحد جهاني نشده است. اين آرمان مقدس در زمان حضرت مهدي (عج) تحقق پيدا مي كند. در ذيل آيات قرآني، احاديث بي شماري درباره خصوصيات حضرت مهدي (عج) و خصوصيات اين حكومت عدل جهاني مطرح است كه شايد كتاب «كمال الدين و تمام النعمة » يكي از بهترين و قديمي ترين و ارزشمندترين كتاب هايي است كه در اين زمينه به نگارش در آمده است. نويسنده اين كتاب، عالم بزرگوار «ابوجعفر محمد بن علي بن حسين بن بابويه القمي » معروف به شيخ صدوق است كه يكي از بزرگ ترين علما و محدثين دوره هاي اسلامي است كه از او به عنوان «شيخ المحدثين » ياد مي كنند. چون در حقيقت در ميان محدثين، شيخ صدوق داراي مقام ويژه و بلندي است. علت نامگذاري اين كتاب به «كمال الدين و تمام النعمة » اين است كه اعتقاد به دين وقتي كامل مي شود كه ما به قرآن كريم و بيانات پيامبر اكرم (ص) ايمان و اعتقاد داشته باشيم. كمال الدين اين نيست كه ما فقط بگوييم هر چه قرآن گفته ملاك است و به سخن پيامبر (ص) كاري نداريم. بلكه كمال الدين به ايمان و عمل به قرآن كريم و فرمايشات و دستورات پيغمبر اكرم (ص) است. يكي از دستوراتي كه پيامبر اكرم (ص) دادند، در باب امامت و مهدويت است. طبق آيه «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا» دين اسلام با اعلام وصايت حضرت اميرالمؤمنين، كامل شده است؛ يعني اگر ما دين اسلام را قبول داشته باشيم، اما ولايت، وصايت و امامت حضرت اميرالمؤمنين را نپذيريم، يك دين ناقصي داريم. به خاطر همين هم همان روز 18 ذي الحجه كه اعلام وصايت و امامت حضرت اميرالمؤمنين و حديث شريف «من كنت مولاه فهذا علي مولاه » ابلاغ شده همين روز هم اين آيه نازل شده است. پس كمال الدين به پذيرفتن ولايت حضرت امير المؤمنين علي (ع) و همين طور اولاد و وصاياي پس از حضرت اميرالمؤمنين تا خاتم الاوصياء حضرت مهدي (عج) است. از منظر ديني كامل ترين شكل دين در اعتقاد به قرآن كريم و پيامبر اكرم و ائمه اطهار تا حضرت مهدي (عج) است كه شكل مي گيرد. علت نامگذاري «كمال الدين و تمام النعمة » همين آيه شريفه است. كتاب كمال الدين، از كتاب هايي است كه شايد به اين شهرت، كتابي در ميان كتاب هاي حديثي نباشد؛ يعني كتابي كه در يك موضوع واحد نوشته شده باشد و اين قدر معتبر و مورد استناد و استفاده علما و دانشمندان باشد. بنده توفيق داشتم كه متن آن را اعراب گذاري و عباراتش را ترجمه نمايم و اشعار عربي آن را به نظم فارسي در آورم و در اختيار علاقه مندان حضرت مهدي (عج) قرار دهم. اين كتاب در سال 1380 از سوي سازمان چاپ و نشر دارالحديث منتشر شده است. در ضمن اين كتاب داراي يك مقدمه طولاني با يك بحث كلامي است و يكي از ارزشمندترين مباحث غير روايي شيخ صدوق در اين مقدمه آمده است. در اين مقدمه، حقانيت شيعه اماميه اثني عشري مطرح و ادله فرق ديگر - اعم از زيديه، اسماعيليه، كيسانيه و... - مورد نقد و بررسي كلامي قرار گرفته است. اين مقدمه فوق العاده به لحاظ منطقي و استدلالي بسيار ارزشمند است.

اندكي از مباحث كلامي و جريان شناسي فكري و فرق و نحل مندرج در آن كتاب را بازگو فرماييد؟

يكي از اين فرقه ها كيسانيه است. در بحث از كيسانيه، يعني كساني كه معتقد به امامت محمد بن حنفيه بودند، شيخ صدوق عنوان كرده اند كه كيسانيه معتقد به غيبت بودند. غيبت مسئله اي است كه در بين انبيا و اوليا از ديرباز وجود داشته و همه فرق هم به آن معتقد هستند؛ منتها كيسانيه اين غيبت را براي محمد بن حنفيه، يعني فرزند ديگر حضرت اميرالمؤمنين (ع) قائل بودند. آنان به چهار امام معتقد بودند: حضرت اميرالمؤمنين (ع)، حضرت مجتبي (ع)، حضرت سيد الشهداء (ع) و محمد بن حنفيه. به زعم آنان، محمد بن حنفيه امام است و غايب. كساني از علما و ادبا و بزرگان هم بر عقيده كيسانيه بوده اند؛ مثلا سيد بن محمد حميري كه از شعراي معروف ائمه اطهار (ع) است. او در ابتداي كار، اين گرايش را داشته است. شيخ صدوق عقيده كيسانيه را نقل كرده و بعد هم به نقد آن پرداخته است. يكي ديگر از اين فرقه ها، فرقه «ناووسيه » است. ناووسيه كساني بودند كه اعتقاد داشتند اين غيبت درباره حضرت امام صادق (ع) واقع شده است. آنها در مسئله غيبت، با شيعه اثني عشري هم عقيده هستند، ولي آن را بر امام صادق (ع) تطبيق كرده، گفتند كه كسي كه غيبت كرده امام صادق (ع) است. البته شيخ صدوق احاديث مربوط به شهادت امام صادق (ع) را ذكر و مدلل مي كند كه اعتقاد آنها باطل است. ديگر فرقه مورد بحث، فرقه «واقفيه » مي باشد. آنها كساني هستند كه در امر غيبت بر يكي ديگر از ائمه (ع) توقف كردند و امامت را در حضرت امام حسن عسگري (ع) محدود كردند. در اين خصوص شيخ صدوق اين عبارت را به كار مي برد: «ثم ادعت الواقفة علي الحسن بن علي بن محمد (ع) ان الغيبة وقعت به لصحة امر الغيبة عندهم » ؛ يعني واقفيه كساني بودند كه غيبت را براي حضرت امام حسن عسكري (ع) در نظر گرفتند و گفتند كه امام حسن عسكري (ع) غيبت كرده است.

جايگاه موعوديت و مهدويت در اسلام و ساير اديان چگونه است؟

اعتقاد به مهدويت يك اعتقاد اصيل اسلامي است؛ يعني هر كسي به قرآن معتقد باشد، بلكه هر كسي به اديان الهي معتقد باشد، به موعود هم اعتقاد دارد؛ چون ما مي بينيم كه بشارت به موعود در همه اديان هست؛ در مسيحيت در يهود، در زرتشتي و همه اديان وجود دارد. همه مي گويند كه او خواهد آمد. منجي عالم بشريت خواهد آمد. در حقيقت يك تصوير روشني از آينده بشريت ارائه كرده اند و اين براي بشر مي تواند خيلي محرك و چراغ روشن و مشعل فروزاني باشد كه همه را به سمت اين آرمان مقدس جلب نموده و با تلاش و فعاليت و با اميد و انتظار به تحقق اين آرمان بزرگ، زندگي دنيايي خود را ترسيم و تنظيم نمايند. در اسلام هم با توجه به تاكيداتي كه در آيات قرآن است، اين مطلب براي همه مسلمانان خيلي روشن است. من مي توانم بگويم كه اعتقاد به مهدويت، معادل اعتقاد به ولايت و امامت حضرت امير المؤمنين (ع) و معادل اعتقاد به پيامبر اكرم (ص) است. يعني اينها در يك راستا و در يك جهت هستند. نمي شود يك نفر بگويد من مسلمان هستم، ولي به آيات قرآن اعتقاد ندارم؛ من مسلمان هستم، ولي به آيات مهدويت يا آيات مربوط به آينده روشن در جهان اعتقاد ندارم. بالاخره اينها جزء قرآنند. اينها وابسته به همديگرند. اين آيات عديده كه در كتاب مرحوم شيخ هاشم بحراني با عنوان «المهجة في ما نزل في القائم الحجة » بالغ بر 130 آيه احصا شده است، تعبير و تفسير آن درباره حضرت مهدي (عج) مي باشد. مثلا در ابتداي قرآن كه مي خوانيد «الذين يؤمنون بالغيب » يعني اين كه مؤمن كسي است كه تنها به آن چيزي كه مشهود بوده بسنده نمي كند، چرا كه شهود ما خيلي اندك است و بسياري از حقايق وجود دارد كه مشهود ما نيست، ولي وجود دارد. خيلي چيزها به چشم سر ديده نمي شوند، ولي وجود دارند. اعتقاد به مهدويت هم از اين قبيل است.

اخباري و اصولي به احاديث مربوط به حضرت مهدي چگونه مي نگرند، آيا تفاوت هايي در اين دو مكتب مي بينيد؟

اخباريون كساني هستند كه توجه ويژه اي نسبت به اخبار دارند و برخي از ادله صحت و سقم احاديث را هم به گونه اصوليين نپذيرفته اند و هر حديثي را كه در كتاب هاي روايي وجود دارد معتبر دانسته و رد اين احاديث را جايز نمي دانند. اصوليين معتقدند كه به هر حال يك اصولي حاكم است و اخبار بايد مورد بررسي قرار بگيرد و ممكن است صدور بعضي از احاديث قطعي باشد و برخي از آنها قطعي نباشد. ولي بعضي از اخباريين، ضمن اين كه اصل اعتقادي آن ها نسبت به ائمه (ع) صحيح و درست است - يعني ائمه را در يك جايگاه رفيعي در دين مي دانند - اما توجه ندارند كه خود آنان فرموده اند كه در بين احاديث، صحيح و ناصحيح وجود دارد؛ يعني احاديث ناروايي هم وارد شده است. مثلا حديثي كه مشتمل بر قول ركيك باشد، اين جزء فرمايش ائمه معصومين (ع) نيست؛ و لو اين كه در كتب روايي نقل هم شده باشد. يا فرض بفرماييد در خطبه 201 نهج البلاغه آمده است كه آن قدر احاديث دروغين در زمان حضرت رسول اكرم (ص) به وجود آمد كه حضرت رسول اكرم (ص) برخاستند و خطبه خواندند و فرمودند كه كسي كه يك كلامي را به من نسبت ناروا بدهد، جايگاهش در آتش خواهد بود. بنابراين اخباريون در مقام ادعا مي گويند كه ائمه اطهار (ع) داراي مقام والايي هستند و احاديثي كه در كتب نقل شده - ولو اين كه ممكن است از ناحيه آنها صادر نشده باشد - در نظر ما محترم مي باشد و البته ما هم در اين اعتقادات تا حدودي شريك هستيم. ما هم تا آن جايي كه ضرورتي اقتصا نكند، روايتي را رد نمي كنيم؛ يعني علماي ما، بزرگان ما مثلا ميرداماد يا ديگران، بزرگان و فقهاي ما، گاهي مي گويند ما به اين روايات فتوا مي دهيم، به آن روايت فتوا نمي دهيم، بدون اين كه بخواهند بگويند آن روايت جعل يا كذب يا نظاير اينها است. روايات هم مثل قرآن در شرايط مختلف نازل مي شوند. ممكن است يك كلامي از معصوم صادر شده باشد، ولي امروز بايد طبق ملاك اينها سنجيده شود و اگر فقيه مي خواهد به حديثي فتوا بدهد، بايد درستي آن برايش مدلل و ثابت شود. اخباريين در اين زمينه قدري با ما اختلاف دارند. آنها ملاك هاي صحت و سقم را در مورد احاديث جاري نمي كنند و حديث را به صرف اين كه در كتب اخبار وجود داشته باشد، معتبر قلمداد مي كنند. اگر كساني اين طور باشند، البته علماي اصولي ما آنها را مورد نقد قرار مي دهند؛ چرا كه در اين رابطه با آنهااختلاف مشرب داريم. اما در مسئله اعتقاد به مهدويت، بين ما و اخباريون اختلافي در اصول وجود ندارد؛ يعني آنها به ائمه اطهار، ولايت، امامت و وصايت حضرت مهدي (عج) معتقد هستند. البته ممكن است بعضي از رواياتي كه درباره حضرت مهدي (عج) آمده است، آنها بدون چون و چرا بپذيرند، يا اين كه آنها را ملاك اعتقادات خودشان قرار دهند؛ ولي اصوليين، اصل اعتقاد به مهدويت را از قرآن و روايات پذيرفتند. بعضي از رواياتي كه مربوط به جزئيات بحث مهدويت است و جزء اصول اعتقادي ما به حساب نمي آيند، لزومي ندارد كه ما به همه آنها اعتقاد داشته باشيم. ما بايد اعتقاد به حضرت مهدي (ع)، دوازدهمين وصي پيغمبر اكرم (ص) و به منجي عالم بشريت اعتقاد داشته باشيم و اعتقاد هم داريم. اما اين كه مثلا در روايتي آمده كه «دجال » شكل و شمايل خاصي داشته، ديگر جزو اصول اعتقادات ما نيست. همچنين است مسئله علائم ظهور. اساتيد بزرگوار ما مي فرمودند كه اين علائم ظهور، غالبا «بدايي » هستند؛ يعني خداوند عالم در يك شب امر فرج حضرت مهدي (عج) را اصلاح مي كند. اين كه ما دعا مي كنيم براي فرج حضرت مهدي (عج) به خاطر اين است كه نوع علائم ظهور بدايي هستند. بنابراين لزومي ندارد كه ما جمود بكنيم بر آن علائم؛ ولي ممكن است در اين مسئله اخباريان چنين اعتقادي نداشته باشند و فكر كنند كه تمام آن علائم و يا تمام آن ويژگي ها و خصوصياتي كه در كتب اخبار نقل شده، بايست تحقق پيدا كند. خداوند مبسوط اليد است. اين علائم و ويژگي هايي كه ذكر شده است، دست خداوند را نمي بندد. خدا فعال ما يشاء است. اگر از لحاظ روابط علي و معلولي كه در جهان وجود دارد، خداوند بخواهد مثلا يك مريض لاعلاجي را شفا بدهد، شفا مي دهد؛ چرا كه اراده و مشيت خداوند حاكم بر همه روابط علي و معلولي و همه چيز هست. هر چه خداوند بخواهد، همان محقق مي شود.

جريان ديگري كه در مقوله ولايت و... ديدگاه هايي دارد، فرقه شيخيه است. اين فرقه در نگاه به مهدويت و انتظار چه نظري دارد؟

شيخيه كه پيروان شيخ احمد احسائي و سيد كاظم رشتي هستند، داراي مذاق اخباري گري هستند؛ اما علاوه بر اخباري گري يك مطلب خلافي هم در كار شيخيه وجود دارد و آن اين است كه معتقد به «ركن رابع » هستند. مي گويند كه ما براي آن كه خدا را بشناسيم، بايد پيغمبر را بشناسيم، چون شناخت خدا بر ما مقدور نيست. ما براي اين كه پيغمبر را بشناسيم بايد امام را بشناسيم. شناخت پيامبر با آن كمالات كه صادر اول است، از ناحيه حق متعال بر ما مقدور نيست و براي اين كه امام را بشناسيم، بايد ركن رابع را بشناسيم بايد واسطه بين امام و مردم را بشناسيم و شناسايي امام با آن كمالات كه قلب عالم وجود است، براي ما مقدور نيست. ما كجا مي توانيم امير المؤمنين (ع) را بشناسيم؟ ما كجا مي توانيم حضرت مهدي (عج) را بشناسيم؟ ما بايد ركن رابع را بشناسيم. ركن رابع يعني كسي كه واسطه ميان مردم و امام است و در حقيقت شيخ احمد احسائي و سيد كاظم رشتي خودشان را داراي همچين مقامي مي دانستند. اين اعتقاد از نظر ما اماميه به كل مردود است. در ادعيه آمده است: الهم عرفني نفسك فانك ان لم تعرفني نفسك لم اعرف نبيك... ؛ يعني راه معرفت از پايين نيست؛ راه معرفت از بالاست. مثلا كسي كه در استراليا نشسته، كجا ركن رابع را مي خواهد بشناسد، كجا شيخ احمد احسائي را مي خواهد بشناسد، آنان در حقيقت معتقد بودند به يك نوع باب سفارت و نيابت بين حضرت مهدي (عج) و مردم را به طور رسمي بازكردند و اين كه شناخت حضرت مهدي (عج) بايد از طريق نواب و از طريق نايب خاص آن حضرت كه اسم آن را گذاشتند «قريه ظاهره » كه از آيه قرآن گرفته شده است. اما يك نفر كه در استراليا است، چگونه بيايد اين آقا را بشناسد. او با اعتقاد قلبي خودش به يك خدايي كه او را آفريده پي مي برد؛ حال در هر جاي دنيا كه باشد. چرا كه اعتقاد به وجود خداوند، فطري است. هر كسي رابطه اي مي تواند با خداوند داشته باشد. پيامبران ظاهر آمده اند كه همان حكم عقل را بيان نمايند: ان لله علي الناس حجتين حجتا ظاهره و حجتا باطنه. عقل، پيامبر باطني است. همان طور كه پيامبر آمده است مردم را به خداوند دعوت كند، عقل ما هم ما را دعوت مي كند.

چه وجوه افتراق و اشتراكي در امر وساطت در شيخيه و آيين مسيحيت وجود دارد؟

از يك جهت اشتراك وجود دارد؛ اشتراك در آن جاست كه ما مي گوييم كه اگر كسي گناهكار است، نبايد آبروي خودش را پيش عمرو و زيد ببرد و اعتراف كند. مثلا برود پيش يك مجتهدي يك مرجع تقليدي يك پيش نمازي بگويد آقا ببخشيد! يا من اعتراف مي كنم پيش شما. ما چنين چيزي در اسلام نداريم؛ بلكه مي فرمايد خود اين شخص پيش خدا توبه كند. چرا كه خداوند توبه پذير است. خدا از هر كسي به ما نزديك تر است. كشيش هم يك بنده از بندگان خداست كه ممكن است گناهان او به مراتب بيشتر از آن ساده لوحي باشد كه آمده و دارد پيش آن كشيش اعتراف مي كند. چون ما نمي دانيم در پيشگاه خدا چگونه حساب مي كنند؛ شايد يك نفر كه ظاهرش هم خيلي خوب است، ولي از درگاه خدا خيلي دور باشد و ممكن است يك نفر هم كه ظاهرش بد است، خيلي نزديك و مقرب باشد در دستگاه الهي. شيخيه نيز ادعاي ضرورت واسطه در معرفت را دارند. در واقع معرفت يا مغفرت به عنوان واسطه نشان دهنده اشتراك اين دو ديدگاه است. كشيش واسطه مغفرت است و آن ركن رابع نيز كه آنها ذكر مي كنند، واسطه معرفت است.

جريان بابيت و بهائيت چه نسبتي با شيخيه دارند؟

درباره بابيت و بهائيت عرض مي كنم كه بابيت در بستر شيخي گري ايجاد شد؛ يعني همان مسئله ركن رابعي كه شيخيه در پرده مي گفتند و براي خودشان چنين مقام و موقعيتي قائل بودند، همان را به طور صريح و روشن يك جوان شيرازي به نام ميرزا علي محمد باب (شيرازي) ادعا كرد كه من همان ركن رابع هستم. كم كم به جاي ركن رابع، از كلمه «باب » استفاده كردند و خود را واسطه بين مردم و امام زمان (عج) عنوان نمودند. در اسلام و خصوصا تشيع شديدا مخالف است با اين كه كسي ادعا بكند كه من نايب خاص حضرت مهدي (عج) هستم. «و من ادع المشاهدة فانه كذاب » اگر كسي ادعاي مشاهده كند، او دروغگو است. در توقيح از ناحيه حضرت مهدي (عج) اين عبارت مطرح گرديده است. ولي با آن بستري كه شيخيه فراهم كرده بودند، باعث شد كه اين شخص ادعاي بابيت كند و به دنبال آن هم ادعاي نبوت و آئين و شرع و كتاب و نسخ اسلام نمود و بعد از آن هم كه ميرزا حسين علي بهاء آمد و اصلا آيين بابيت را نسخ كرد و بحث اعتقاد به حضرت مهدي (عج) و آن كه يك نفر بايد واسطه و باب باشد را هم از بين بردند و آيين ديگري درست كردند كه مباني آن با مباني اعتقادي اسلام بالكل تعارض دارد؛ يعني خارج از اسلام است. كسي كه قرآن و احاديث ائمه (ع) را نسخ شده بداند، اين خارج از اسلام است. در حقيقت اين بستري كه شيخيه آرام آرام شروع كردند، ميرزا علي محمد باب آمد و ادعاي اوليه اش ادعاي بابيت بود و واسطه خلايق و خود آن باب هم ادعاي افزون تري كرد و به اصطلاح كتاب آسماني و كتاب بيان آورد كه ناسخ اسلام و قرآن است و بعد هم ميرزا حسين علي بهاء آمد كه ناسخ بابيه شد. در حقيقت به قول استاد ما كه مي فرمودند: «آتش به جان شمع فتد كه اين بلا نهاد» اين عقيده انحرافي كوچكي كه شيخيه ايجاد كردند، باعث شد كه اين انحراف در بين عده زيادي به وجود آيد.

نسبت انتظار با گناه و فساد يا با اعمال صالح چگونه است؟

ما در احاديث بي شماري داريم كه در روند گذشت ايام، دنيا به جايي مي رسد كه پر از ظلم و جور مي شود. مثلا در بسياري از احاديث داريم كه «يملا الله به الارض قسطا و عدلا بعدها ملئت و ظلما و جورا» يعني خداوند به وسيله حضرت مهدي (عج) عدل و داد را در زمين آكنده مي كند، از آن پس كه پر از ظلم و جور شده باشد. البته در جهان مي بينيم كه ظلم و فسادي كه توسط امپرياليسم و توسط كشورهاي جهانخوار و ستمگران و سرمايه داران و غيره، ظلم هاي اقتصادي و ساير ظلم ها بر مستضعفين نقاط مختلف عالم اعمال مي شود، ما اميدواريم كه اين روند كاهش پيدا كند و به تدريج عدل و داد جايگزين ظلم و تباهي بشود. اميدوار هستيم و وظيفه هر مسلمان اين است كه تلاش كند و اصلاحات جزيي و اصلاحات كم را كوچك نشمارد و انجام بدهد. در حديثي از حضرت اميرالمؤمنين (ع) است كه «افعل الخير و لاتحقر منه شيئا فان صغيره و قليله كثير» يعني كار خير را انجام بدهيد و هيچ موقع آن را كوچك نشماريد كه كار خير كوچك هم در پيشگاه خدا بزرگ است و قليل آن هم بسيار است. اين يك مطلب خيلي صحيح و درست است؛ اما در جامعه ممكن است اين اقداماتي كه مؤمنان و صالحان انجام مي دهند، براي تحقق عدل و داد، اينها منجر به نتيجه نهايي نشود و ظلم و جور در دنيا رو به نقصان و كاهش نباشد؛ ولي ما بايد وظيفه صلاح خود را انجام دهيم. ما جلوگيري از ظلم و فساد را بايد در برنامه خود داشته باشيم. حالا اگر خداوند مقدر كرده كه دنيا پر از ظلم و جور بشود، چيزي از وظيفه انسان مسلمان نمي كاهد. مسلمان بايد وظيفه اش را انجام بدهد، اگر توانست در مورد خانواده، شهر و مملكت و جوامع اسلامي و ساير جوامع در هر حدي كه مي تواند وظيفه خود را انجام دهد. وظيفه يك فرد مسلمان ترويج صلاح است. وظيفه يك فرد مسلمان امر به معروف و نهي از منكر است. وظيفه يك فرد مسلمان دفاع از حقانيت است. وظيفه يك فرد مسلمان در شرايط خود، جهاد در راه خدا با اموال و انفس است. وظيفه يك فرد مسلمان تحقق آرمان هاي مقدس حضرت مهدي (عج) در برقراري حكومت عدل و داد جهاني است. وظيفه اي كه براي امام است، عينا براي ماموم هم هست. امتي كه در انتظار مصلح است، بايد صالح باشد؛ يعني خودش بايد صالح باشد و در اين راستا حركت كند. ما در بعضي از احاديث داريم كه مي فرمايند. براي قيام حضرت مهدي (عج) خودتان را آماده كنيد و تجهيز سلاح بكنيد «و لو بسهم » يعني اگر چه با يك تير باشد. علماي رباني ما كساني بودند كه شمشيرشان را براي دفاع از حضرت مهدي (عج) و براي جنگ كردن در ركاب حضرت مهدي (عج) آماده كرده بودند و اين را همراه خودشان داشتند. شب كه مي خواستند، بخوابند آن را زير بستر خودشان قرار مي دادند و روزهاي جمعه يا روزهاي تعطيل شمشيربازي مي كردند و خودشان را مهيا مي كردند كه هر موقع حضرت ظهور كرد، بتوانند در ركاب حضرت مهدي (عج) فعاليت و تلاش كنند. در سفرنامه معروف ابن بطوطه آمده است كه من وقتي آمدم شيعيان حله را ديدم كه با چه شوري روزهاي جمعه مي آيند و خودشان را با شمشيرها آماده مي كنند و مي گويند كه: «به درآي اي مهدي صاحب الزمان (عج) ؛ بدرآي تا ما در ركاب تو جانفشاني بكنيم » و تمرين مي كردند و مسابقه مي نمودند و خودشان را آماده مي كردند. واقعا بايد شيعه هر لحظه منتظر باشد كه حضرت ظهور كند و در ركاب آن حضرت جانفشاني بكند و تلاش و فعاليت بكند و وظيفه خودش را به نحو احسن انجام بدهد. اما اگر روند و حركت تاريخ به سويي برود كه در دنيا ظلم و فساد هيات حاكمه و امپرياليسم و بي دين ها و زورمداران و زرپرستان به اوج برسد، آن يك چيزي است كه در علم خداوند است و ارتباطي به وظيفه ما ندارد. مسلمان نمي تواند بگويد من بيايم ظلم و فساد را ترويج بكنم، براي اين كه حضرت صاحب ظهور كند. اين خلاف هدف حضرت مهدي (عج) است. حضرت مهدي كه نمي فرمايد ظلم و فساد را زياد بكنيد. مي فرمايد من مي خواهم ظلم و فساد را از بين ببرم. مسلمان بايد ظلم و فساد را از بين ببرد. ماركسيست ها و هگليست ها كه به بحث تز و آنتي تز و سنتز معتقد بودند، مي گفتند كه براي اين كه مثلا نظام سرمايه داري به وجود بيايد، بايد نظام فئوداليسم از درون بپوسد. بايد ظلم و ستم فئوداليسم به نهايت برسد تا سرمايه داري در آن ايجاد شود. براي اين كه سوسياليسم به وجود بيايد، بايد سرمايه داري از درون بپوسد؛ يعني هر دوره اي را مبتني مي كردند بر تباهي دوره قبل كه به صورت تز و آنتي تز و سنتز رخ مي دهد. از نظر ماركسيست ها اين مطلب جايز است كه اگر مثلا حكومت فاسد را بخواهيم ساقط كنيم، يك مقداري هم ما ظلم و جور اضافه بكنيم تا پاي اين حكومت نوشته بشود تا مردم يك انقلاب نهايي بكنند و اين را سرنگون بكنند. از نظر اسلام اين امر كاري قبيح است يعني ممكن است كه ما هدفمان خوب باشد، ولي وسيله مان نيز بايد خوب باشد. نمي توانيم بگوييم كه هدف، وسيله را مباح مي كند. اين حرف كمونيست ها و ماركسيست ها است. استاد بزرگوارمان شهيد مطهري، در قبل از انقلاب، مباحث اين گونه را با جديت و با توجه فوق العاده اي مطرح مي كردند. تفاوت هاي بين نظام مقدس اسلامي و نظام هاي هگليستي و ماركسيستي و فلسفه تاريخ آنها خيلي با عنايت در كتاب هاي ايشان آمده است. در كتاب كوچكي هم به نام «قيام و انقلاب مهدي (عج)» همين مباحث را مطرح نموده اند. ايشان در آن كتاب مرقوم فرموده اند كه اصلاحات جزئي از نظر مسلمان روا است و بايد انجام بگيرد و هدف، وسيله را مباح نمي كند. اگر ما هدفمان خوب باشد، وسيله مان هم بايد خوب باشد، اگر ما مي خواهيم حكومت عدل تحقق پيدا كند، بايد از ابزار خوب هم استفاده كنيم. ظلم و فساد، ابزار صحيح و درستي از نظر منطق اسلام نيست، ولو اين كه بخواهد يك حكومت صالح هم به زعم خودش سركار بياورد؛ بايد از طريق صحيح و درست آن استفاده كرد. پس اين فكر كه ما بيائيم دنيا را پر از ظلم و جور بكنيم يا اين كه انديشه و فلسفه و طرحمان اين باشد كه ظلم و فساد را عالمگير بكنيم تا بر اساس آن ظلم و فساد آن عدل الهي تحقق پيدا كند، اين يك فكر ماركسيستي است، نه اسلامي. من اعتقاد دارم مسلماني كه معتقد به قرآن و معتقد به پيامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار است چنين اعتقادي را نمي تواند داشته باشد و ندارد. چطور مي شود كه يك نفر قرآن بخواند، امر به معروف و نهي از منكر انجام ندهد؟ اين همه آياتي كه راجع به عدل و داد و آنها است، آنها را ناديده بگيرد و بگويد من مي خواهم ظلم و فساد را بيشتر كنم؟ اتفاقا اين يك بحثي است كه مربوط به ماترياليست ها است و اين را به مسلمين نيز نسبت مي دهند. جدا از اين، كساني كه در راه اصلاح عقيده مهدويت و حضرت مهدي (عج) در طول تاريخ بوده اند، در راستاي فقاهت و در راستاي تبعيت از احكام اسلامي گام برداشته اند، اين گونه نبودند. چنين مطلبي مربوط به مسلمين نيست؛ مربوط به شيعيان نيست و خارج از دايره اسلام و اعتقاد به توحيد است. كساني چنين حرفي مي زنند كه اصلا مباني را قبول نداشته باشند و مادي باشند؛ او مي تواند چنين حرفي بزند. در بين مسلمين ما چنين كسي را نمي شناسيم. اگر هم كسي باشد، او معتقد به اسلام و قرآن و امام زمان (عج) نيست. امام زمان (عج) كجا راضي است كه يك نفر بيايد فساد بكند؟ بنابراين كسي كه در انتظار حكومت حضرت مهدي (عج) است، بايد اهداف حضرت مهدي (عج) را ترويج بكند. بايد كارهاي حضرت مهدي (عج) را انجام بدهد. بايد براي ريشه كن كردن ظلم و فساد تلاش بكند. حالا اگر روال حركت هاي اجتماعي جهان به نحوي است كه آن زورمداران و ظلمه حاكم مي شوند و از بستر آن ظلم، اراده خداوند تعلق مي گيرد، بعد از آن كه دنيا پر از ظلم و جور شد، حكومت عدل الهي تحقق پيدا كند. اين مربوط به قضاي الهي است؛ مربوط به وظيفه ما نيست. ما نمي توانيم بگوييم بايد ظلم و فساد را زياد بكنيم تا حضرت صاحب ظهور كند. اين حرف غلطي است. اگر كسي اين حرف را بزند، مسلمان نيست.

ولايت و محبت با فقاهت و شريعت چه رابطه اي دارند؟

محبت يك حرف صحيحي است. ما در بعضي از احاديث داريم: «هل الدين الا الحب » ، آيا دين جز محبت، چيز ديگري هم هست. حب خدا، حب اولياي خدا، حب پيامبر و ائمه اطهار، بسيار جايگاه بالايي دارد. در واقع اين بحث همان تولي و تبري است. دوست داشتن دوستان خدا و دشمن شمردن دشمنان خدا. «والذين معه اشداء علي الكفار، رحماء بينهم ». هم محبت و هم شدت هر دو هست. محبت تنها كافي نيست، بايد محبت با عمل صالح توام باشد. يك شعر بسيار جالب از امام باقر يا امام صادق (ع) در كتاب كافي نقل شده است به اين مضمون: «تعزل الهه و انت تظهر حبه هذا لامرك في الفعال بديعه لو كان حبك صادقا لاطعته الا المبحة لمن احبه مطيعه » ؛ يعني معصيت و نافرماني خدا مي كني و اظهار حب خدا مي نمايي. اين يك عمل بديع و عجيبي در آفرينش است. حب تو صادق نيست. اگر حب تو صادق بود، اطاعت مي كردي؛ زيرا كه محب، مطيع محبوب است. بنابراين خداوند عالم در قرآن كريم، دستوراتي براي سعادت دنيا و آخرت داده است. براي سعادت، صرف محبت كافي نيست. صرف حب قلبي كافي نيست؛ بلكه بايد با عمل، مجاهدت، تلاش، امر به معروف و نهي از منكر و جهاد باشد. اينها اگر همراه با آن اعتقاد شايسته و درست باشد، ممكن است خداوند ما را مورد مغفرت خويش قرار دهد؛ محبت صرف، ما را به سرمنزل مقصود نمي رساند.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».